پيام
+
ا يک شکلات خوشحال مي شوي.
با يک آدامس از ته دل مي خندي.
شب امتحان با يک جزوه ي بيست برگي بال در مي آوري.
لواشک ترش تعارفت کنند دست به سينه خم مي شوي و مي گويي قربان شما.
اگر کرايه ات را حساب کنند که ديگر نگو و نپرس.
همسايه ات آش مي آورد کاسه اش را پر مي کني از نبات.
آفرين به اين مرام! به اين مي گويند يک قدر داني اساسي از همه چيز.
اما همين تو به من بگو امام معصوم آمده برايت تمام خوبي هاي اين
كوچه باغ
92/4/31
كوچه باغ
دنيا و آن دنيا را آورده، از او هم تشکر مي کني؟
اين جا ديگر حرف از آدامس نيست که فقط نيم ساعت سرگرمت کند، صحبت از آش و لواشک نيست، کرايه ي چند صد توماني نيست که بگويي نه شاهت مي کند و نه گدا، جزوه نيست که اگر باشد مي خواني و اگر نباشد تقلب مي کني.
اين جا الان در برابر امام صحبت از تمام خير است، خير ي که توي نيازمند را بي نياز مي کند از همه کس و همه چيز، مي برد مستقيم در خانه خدا.
امام حسين خير دو
كوچه باغ
دو دنيا را به مردم داد و بعد از آن ها خواست در کربلا همراهي اش کنند –که آ ن هم باز خير بود براي همان مردم- اما همگي گفتند نه، جز عده ي کمي.
عجب!
ماجراي گذشتن زمستان و رو سياهي زغال را که مي داني؟
ماجراي جيک جيک مستان و فکر زمستان را چي؟
بفرما آدامس.......تشکر
بفرما لواشک.......تشکر
بفرما آش.......تشکر
هل من ناصر ينصرني را هم بشنو خب.