کوچه باغ
یه روزی پسری باخانوادش دعواش شد و از خانه زد بیرون و رفت خونه یکی از دوستاش یک ماه موند بعد از یک ماه دختری را سرکوچه میبیند و بهش تیکه میندازد یکی از دوستاش میگه میدونی این کی بود ؟!!!!!! میگه نه!! میگه این خواهر همون رفیقت بود که تو یه ماه خونشون بودی . عذاب وجدان میگیره میره خونه رفیقش رفیقش داشت مشروب میخورد به رفیقیش میگه ببخشید من سر کوچه به دختری تیکه انداختم ولی نمدونستم خواهرتو بود ! دوستش پیکشو میبره بالا میگه به سلامتی رفیقی که یه ماه خونمون خورد خوابید ولی خواهرمو نشناخت
نوشته شده در چهارشنبه 91/2/20ساعت
9:46 عصر توسط محمد فاطمی نظرات ( ) | |
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |